اگر درياي دل آبيست...
تويي فانوس زيبايش..
اگر آينه يك دنياست..
تويي معناي دنيايش
تو يعني دستهاي گل را....
ز آن سوي افق چيدن
تو يعني پاكي باران....
تو يعني لذت ديدن...
تو يعني يك شقايق را ...
به يك پروانه بخشيدن...
تو يعني از سحر تا شب به زيبايي درخشيدن..
تو يعني يك كبوتر را
ز تنهايي رها كردن...
خداي آسمانها را... به آرامي صدا كردن...
تو يعني مثل نيلوفر هميشه مهربان بودن..
تو يعني باغي از مريم...
تو يعني كهكشان بودن....
تو يعني چتري از احساس براي قلب باراني
تو يعني پيك آزادي....
براي روح زنداني...
تو يعني در زمستانها... به فكر پونه افتادن.
تو يعني روح باران را...متين و ساده بوسيدن...
و يا در پاسخ يك لطف... به روي غنچه خنديدن...
اگرچه دوري از اينجا...تو يعني اوج زيبايي...
كنارم هستي و هر شب ... به خوابم باز ميآيي..